اگر روزى من مردم وتومرادوست داشتی هر پنج شنبه به مزارم بیا وشاخه گل سرخی برایم بیاور تا آن شاخه گلی که به تو دادم به خاطر بیاورم ...ولی اگر تو مردی من فقط یک بار سر قبرت خواهم آمد وآن دسته گل سفیدى که باخون خودم سرخ خواهم کرد به توهدیه میکنم ودرکنارتوعاشقانه جان میسپارم...
بچه که بودم فقط بلـد بودم تـا 10 بشمرم،نهایـته هر چیزی همین 10 تـا بود،از بـابـا کــه بستنی میخواستم،10 تا میخواستم.
مامانمو 10 تا دوست داشتم....خلاصه ته دنیا همین 10 تا بود و این 10تـا خیلی قشنگ بود!
ولی حالا نمیدونم ته دنیا چقدره؟...نهایتـه دوست داشتن چقدره؟...انگار خیلی هم حریصتر شدم،چون 10 تا بستنی هم کفافمو نمیده!
امّا میخوام بگم دوست دارم .....میدونی چقدر؟!....
به اندازه یه همون 10 تایه بچگی!!....
*********************************************************************************
وقتی تو
دنیا اومدی هوا ابری بود
وداشت بارون می اومداما بارونش بارون نبود
بلکه این فرشته ها بودن که داشتن گریه میکردن آخه یکی از اونا کم شده بود
اگر یه موقع
چشمت و باز کردی
و دیدی که تو یه اطاقه تنگ و تاریکی که
از دیوارش خون میاد و تنهایی نترس چون تو تو قلب منی