در انتهای هر سفر ، در آیینه دار و ندار خویش را مرور میکنم.این خاک تیره ، این زمین پاپوش پای خسته ام بود این سقف کوتاه، آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به بی کرانه ی کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است.
گم گشته ام - کجا؟ ندیده ای مرا؟
***
************************************
بگویید بر گورم بنویسند :
زندگی را دوست داشت ، ولی ان را نشناخت
مهربان بود ، ولی مهر نورزید
طبیعت را دوست داشت ، ولی از ان لذت نبرد
در ابگیر قلبش جنب و جوش بود ، ولی کسی بدان راه نیافت
در زندگی احساس تنهایی می کرد ، ولی هرگز دل به کسی نداد
و خلاصه بنویسید
زنده ماندن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن
...
***************************************
**************************************************
اونی که میخواستم دلمو شکست و
به پای یک عشق جدید نشست و
چشم روی آرزوم همیشه بست و
پشت مه پنجرمون رها شد
اونی که میخواستم مثل اشک چکید و
تو طول راه باز یه کسیرو دید و
به آرزوش انگار دیگه رسید و
به خاطر هیچی ازم جدا شد
اونی که میخواستم دل ازم برید و
بــین گــلها یه گــل تازه چـید و
به اونی که دلش میخواست رسید و
بــا غم و غصه منو آشنا کرد
اونی که میخواستم منو برد بهشت و
اسم منو رو سر درش نوشت و
بهونه کرد بازی سرنوشت و
تو شهر رویاها منو رها کرد
اونی که میخواستم منو بـرد از یــاد و
رفت پیش اون کس که دلش میخواد و
زد زیــر عشقش کــه یـــادش نــــیــاد و
مـثـــل هــــمـه آدمــا بـــیوفــا شد
******************************************************
دوست گلم
****************************************************
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا.....
غم با همه بیگانگی
هر شب به من سر میزند
*********************************************
***************************************
*****************************************