جیگرتو
آیا میدانید که چرا خدا برای مستجاب کردن دعاهامون کمی دیرتر اقدام میکنه ؟
بیاید یک داستان نزدیک به واقعیت براتون بگویم :
فکر کن که توی اتاق پذیرائی نشستی و پسر بچه 1 ساله ات در حال بازی کردن با اسباب بازی های خودش در سمت دیگراتاقه .
کمی میخوای با او بازی کنی اما او مشغول کار خودشه .
پیش خودت فکر میکنی که چه کنم که پسرم بیاد پیشم .
به این نتیجه میرسی که دسته کلیدت را از جیبت دربیاری و آن را تکان بدی تا ، جیرینگ جیرینگ صدا بده . فرزندت یه نگاهی به سمت کلید میکنه و دستش را دراز میکنه تا اونو برایش بندازی . ولی تو این کار را نمیکنی . باز آن را تکان میدی تا او آرام آرام و چهار دست وپا سوی تو بیاد . تازه وقتی که به تو میرسه موقع ناز کردن تو میشه کمی کلید را بالاتر میبری و او دستش دراز میکنه ، بازتو بالاتر میبری و اون دستش رو دراز تر میکنه ، آنقدر این کار را انجام میدی تا بچه ات یه نققی بزنه بعد کلید را بهش میدی .
میدونی چرا ؟
چون میخوای صدای بچه ات رو بشنوی و چون دلت برای صدای بچه ات تنگ شده .
خدا هم همینطوره . مگه خدا خودش نمیگه که من از یه مادر نسبت به بچه اش 70 مرتبه بیشتر بنده ام را دوست دارم .
بابا خوش به مرامتون .
به زبون خودمونی بگم : مگه خدا دل نداره مگه خدا معشوق نداره . مگه خدا عاشق نمیشه . مگه خدا عاشق نمیشه .
هان چی شد ؟! رفتی تو فکر !!!!
آره بابا جون خدا هم عاشق میشه . مثل یه مادر که عاشق بچه شه . من که دیگه مخم سوت میکشه وقتی که فکر میکنم خدا چقدر منو دوست داره .
حالا دیگه وقت اینه که ما هم یهخورده برای خدا ناز کنیم .
بابا خدا خیلی باهاله .
من که باهاش حال میکنم .